loading...
هیئت حسین جان علیه السلام کرمانشاه
سید بازدید : 102 چهارشنبه 21 اسفند 1392 نظرات (0)
درنگی در بیانات اخیر امام خامنه ای

این چند جمله را حتما بخوانیم !

 


مقام معظم رهبری در هفته گذشته دیداری با اعضای مجلس خبرگان داشتند. بر آن شدیم که جملات مهم و اساسی و کلیدی دیدار امروز را در قالب یک مطلب مختصر تقدیم کنیم. امیدواریم که این جملات عملی شوند.

 


 

 

امروز جهان درگير تحوّلات اساسى است، اين را نميشود منكر شد؛ شما نگاه كنيد به منطقهى شمال آفريقا و مناطق ديگرى از آفريقا، در منطقهى آسيا و قدرتهايى كه در آسيا سر برآوردهاند و در دنيا عرض اندام ميكنند در مقابل قدرتهاى سنّتى عالم، [يا] وضعيّتى كه در اروپا ملاحظه ميكنيد وجود دارد؛ دنيا در حال يك تحوّل است.

 

*آرامش ظاهرى جبههى مسلّط جهانى - يعنى همين قدرتهاى سنّتىاى كه در دنيا حاكم بودند، چه قدرت آمريكا، چه قدرتهاى اروپايى؛ كه يك آرامشى داشتند اينها از لحاظ اقتصادى، از لحاظ رسانهاى، از لحاظ استقرار اجتماعى در داخل كشورهايشان و يك آرامشى بظاهر بر زندگى اينها حاكم بود - امروز بههم خورده،  در چند عرصه اين آرامش به هم خورده؛ اوّلاً در عرصهى اقتصادى - كه مهمترين امتيازشان پيشرفت اقتصادى و رشد اقتصادى بود - ميبينيد كه وضع چهجورى است: هم اروپا دچار بحران اقتصادى است، هم آمريكا دچار بحران اقتصادى است. در عرصهى اخلاقى هم اينها شكست خوردهاند؛ در عرصهى منطِق هويّتى هم اين تمدّن و پاسداران اين تمدّن شكست خوردهاند،در عرصهى اعتبار و آبروى جهانى هم كه انصافاً امروز براى جبههى استكبار آبرويى باقى نمانده، يعنى سرجمع جنايتهاى دولتهاى غربى و حكومتهاى مستبدّى كه دستنشاندهى آنها هستند، براى مردم دنيا آشكار شده و امروز منفورند در دنيا.

 

در خود آمريكا اين رئيس جمهور فعلى - از دورهى اوّلى كه به رياست جمهورى رسيد - وعدهى بيمهى خدمات درمانى همگانى را به مردم داد، [امّا] تا امروز كه حدود شش سال از آن روز ميگذرد، هنوز موفّق نشده اين كار را انجام بدهد؛ يعنى كشورى با آن همه امكانات مالى و با آن همه منابع، وعدهاى را رئيس جمهور به مردمش داده و نتوانسته اين وعده را عمل كند

 

* يكوقتى بود كه انگليسها در هند جنايت ميكردند، در بِرمه جنايت ميكردند، [امّا] در يك نقطهى ديگرى خودشان را برّاق و اتوكشيده و مؤدّب جلوه ميدادند؛ امروز ديگر آن روزگار گذشته است؛ امروز همه در جريان خشونتها قرار ميگيرند. كسانى كه حرف مردم را بر زبان مىآورند، اين خشونتها را بهرخ جبههى استكبار دارند ميكشند.

 

*قتل و غارت و خشونت، و شهوترانىهاى مسخكنندهى انسان: ازدواج با همجنس! اين غير از همجنسبازى است، بمراتب بالاتر است؛ يعنى علناً منكرِ ضدّ فطرت را در زندگى خودشان راه بدهند؛ «وَ تَأتونَ فى ناديكُمُ المُنكَر» (۲) كه در قرآن هست. امروز علناً و صريحاً به اين اعتراف ميكنند، و دو همجنس با يكديگر ازدواج ميكنند، و كليساها اين را ثبت ميكنند، و رئيس جمهور آمريكا اظهار نظر ميكند و اظهار عقيده ميكند و ميگويد من موافقم با اين كار و مخالف نيستم! يعنى از پرده برون افتاده آن فساد باطنى و درونى در اين زمينههاى شهوترانى و مانند اينها.

 

*گفتم به بعضى از مسئولين فرهنگى كه متأسفانه خيلى از مسئولين فرهنگى ما، با مسائل فرهنگى، در ميدان مرتبط نيستند [كه مثلاً] كتاب بخوانند، كتابهاى گوناگون را ببينند؛ غالباً بركنارند. گفتم كه اينها به حضرت موسى اهانت ميكنند، به حضرت عيسى اهانت ميكنند، به پيامبران بزرگ اهانت صريح ميكنند؛ اين امروز وجود دارد. بنابراين در جبههى اخلاقى هم اين جبههى مستكبرى كه اوضاع دنيا را كنترل ميكرد، شكست خورده، يعنى در آنجا هم اشكالات فراوانى بر او وارد شده.

 

*در عرصهى اعتبار و آبروى جهانى هم كه انصافاً امروز براى جبههى استكبار آبرويى باقى نمانده، يعنى سرجمع جنايتهاى دولتهاى غربى و حكومتهاى مستبدّى كه دستنشاندهى آنها هستند، براى مردم دنيا آشكار شده و امروز منفورند در دنيا؛ حالا بعضى از سران دولتها و دولتهاى وابسته و دولتهاى ضعيف و ملاحظهكار و ترسو، خب در تعارف يك چيزهايى ميگويند امّا در بين ملّتها انصافاً امروز منفورند. امروز آمريكا از همهى دولتهاى ديگر منفورتر است، هم در اين منطقه، هم در مناطق ديگر؛ حالا منطقهى اسلامى كه خيلى، در مناطق ديگر هم همينجور. بنابراين اينها در عرصهى آبرويى هم شكست خوردهاند. اين هم يك مسئلهاى است كه چيزى باقى نگذاشته است براى آن جبههى گردنكلفتى كه حالا يكّهبزن اينها هم دولت آمريكا است كه از همهى اينها بهاصطلاح قوىتر و آمادهبهكارتر است، امّا آبرويى اينها در دنيا ندارند.

 *معمولاً در نگاه به واقعيّتها، طبيعت انسان اين است كه سراغ نقاط ضعف ميرويم. همهى اين چيزهايى كه ما مىبينيم، فرض بفرماييد كه گرانى را مىبينيم [يا] تحقّق نيافتن برخى از اهداف اسلامى را مشاهده ميكنيم، اينها خب يك واقعيّتهايى است و غالباً اينها را مىبينيم - بعضىها هم البتّه همينها را درشت ميكنند - لكن واقعيّتهاى ديگرى هم وجود دارد در اين كشور؛ اينها را بايد ديد.

 *بنده به يك كشورى رفتم زمان رياست جمهورى، يك كشور انقلابى كه هفت هشت ده سالى بود انقلاب كرده بودند، رئيس آن كشور هم جزو همان عناصر انقلابكننده بود وقتى ما رفتيم آنجا. وقتى من وارد شدم[به] آنجايى كه مارا بردند بهعنوان ضيافت و بهعنوان مهمانى و اينها، ديدم عيناً همان وضعيّتى كه حاكم استعمارگر قبلى - كه پرتغالى بوده است؛ آنجا مستعمرهى پرتغال بود - با آن وضع زندگى ميكرده، عيناً همان وضع وجود دارد، هم از لحاظ تشريفات ظاهرى، هم از لحاظ احترامات، [هم از لحاظ] آداب! هيچّى فرق نكرده است؛ يعنى اوّلى كه اينها سرِكار آمدند اينجور نبوده، بعد بتدريج مغلوب عادات مستكبرين و مستبدّينِ قبل از خودشان شدند و همان وضعيّت را انجام دادند؛ انقلاب اسلامى مغلوب نشد، جمهورى اسلامى مغلوب نشد

 * انگيزههاى دينى در نسل امروز انقلاب است. يكوقت است كه ما پيرمردهايى كه از دورهى انقلاب باقى ماندهايم، ما انقلابى باقى ماندهايم امّا جوانهاى ما از دست رفتهاند؛ مىبينيم اينجورى نيست. ما امروز، جوان انقلابى بسيار داريم، در سرتاسر كشور داريم، از همهى قشرها داريم، در دانشگاهها بسيار داريم، جوانى كه هم متديّن است، هم انقلابى است؛

 *به اعتقاد من اين جوان از جوان انقلابى اوّلِ انقلاب شأنش بالاتر است. چرا؟ چون آنروز اوّلاً آن انقلابِ با آن عظمت و پرهيجان اتفّاق افتاده بود؛ ثانياً آنروز اينترنت نبود، ماهواره نبود، اين همه تبليغات گوناگون نبود، اين جوان در معرض اين همه آسيب نبود، جوان امروز در معرض اين همه آسيبها است؛ اينترنت جلوى او است، اين همه تلاش دارد ميشود براى اينكه اين جوان را منحرف كنند، [امّا] اين جوان متديّن باقى ميمانَد؛ نمازخوان است، به نماز اهمّيّت ميدهد، نمازِ شب ميخواند، نافله ميخواند، در مراسم مهّم دينى شركت ميكند، پاى انقلاب مىايستد، شعارهاى از دل برآمده ميدهد؛ اينها چيزهاى مهمّى است. نسل امروزِ انقلاب، به نظر ما يكى از افتخارات بزرگ است. اين يك واقعيّتى است، بايد اين را ديد.

 *از دشمنى دشمن نبايد غفلت كرد. به قول سعدى: «دشمن چون از همه حيلتى فرومانَد، سلسلهى دوستى بجنبانَد»، (۵) آنگاه در دوستى كارى كند كه هيچ دشمنى نكرده باشد؛ اين را نبايد فراموش كنيم؛ اين واقعيّتى است؛ دشمن ما هستند، دشمن اسلامند، دشمن استقلال ملّى ما هستند و دشمن ملّت ما هستند بهخاطر اين خصوصيّات؛ بله، اگر چنانچه اين ملّت از انقلاب دست برميداشت، از اسلام دست برميداشت، خودش را تسليم متجاوز و متعدّى ميكرد، از ملّت ما خيلى هم راضى بودند، خيلى هم تعريف ميكردند

 *واقعيّت ديگر اين است كه همين دشمن، از مقابلهى با ملّت ايران و مقابلهى با نظام اسلامى عاجز است. دليل عجز را اگر بخواهيد، اين است كه چون نميتواند مقابله كند، تحريم را آورده؛ والّا اگر ميتوانست مقابله كند، تحريم چرا؟ دليل بر اينكه تحريم هم فايده ندارد و نداشته است و نخواهد داشت، اين است كه مكرّر تهديد نظامى ميكند. خب، اگر ميتوانستند اينها با شيوههاى متعارف و معمول دنيا اين انقلاب را از بين ببرند و اين ملّت را به زانو در بياورند، ديگر اين تهديد و اين فشار و اينها لازم نبود.

 * ما هر جايى كه به خدا تكيه كرديم، به نيروى مردم تكيه كرديم و حاضر به حركت جهادى شديم، پيروز شديم؛ نگاه كنيد شما از اوّل انقلاب تا حالا، هر جا ما مردم را آورديم وسط كار، به نام خدا شروع كرديم و حركتمان حركت جهادى بود، ما در آنجا پيروز شديم.

 * يك وظيفهى ديگرى كه من اينجا يادداشت كردهام كه هميشه بايد مورد نظرمان باشد بخصوص امروز، وظيفهى مرزبندى صحيح و صريح با جبههى دشمن است.

 *بنابراين معناى مرزبندى اين است كه مشخّص باشد ما چه كسى هستيم، شما چه كسى هستيد. من گمان ميكنم سورهى مباركهى "قل يا ايّها الكافرون" همين مرزبندى را بيان ميكند: لا اَعبُدُ ماتَعبُدون، و لا اَنتُم عابِدُونَ مااَعبُد؛ (۱۱) يعنى مرز مشخّص باشد، مرز مخلوط نشود.

 * كسانى كه سعى ميكنند اين مرز را كمرنگ كنند يا محو كنند يا از بين ببرند، اينها خدمت نميكنند به مردم، اينها خدمت نميكنند به كشور؛ چه مرزهاى دينى و عقيدتى، چه مرزهاى سياسى. استقلال، مرزى است براى كشور؛ اين كسانى كه سعى ميكنند اهمّيّت استقلال يك ملّت را - بهعنوان جهانى شدن و حل شدن و منطبق شدن با جامعهى جهانى - از بين ببرند و كمرنگ كنند، مقاله مينويسند، حرف ميزنند، اينها هيچ خدمتى نميكنند به اين كشور.

 *شما ميگوييد ارتباط داشته باشيم با دنيا، خيلى خب، ارتباط داشته باشيد، منتها معلوم باشد با چه كسى ارتباط داريد، چرا ارتباط داريد، چه جور ارتباطى داريد، اينها مشخص باشد؛ مرزبندى يعنى اين. در جبههبندىهاى داخلى هم همينجور است. اين هم به نظر ما يكى از چيزهايى است كه بايستى به آن توجّه كنيم؛ جزو وظايف ما است كه مرزبندىها را [مشخص كنيم].

 *من واقعاً بايد تشكّر كنم از مسئولين كشور كه در مقابلهى با دشمن حرفِ صريح ميزنند؛ عدم انفعال ملّت ايران را و عدم انفعال انقلاب را به زبانِ صريح بيان ميكنند؛ اين خيلى لازم است. اين را بايد ما به صورت گفتمان - كه حالا عرض خواهم كرد آن را - دربياوريم؛ و اين هم يكى از مسائل ما است.

 * در سطح بينالمللى دولت آمريكا امروز اين است: يك بازيگر خشن، آلودهى به جنايت، و بىباك از كارهاى زشت، و ارتكاب خلاف حقوق ملّتها و حقوق انسانها؛ در داخل كشور خودشان هم بهعنوان يك دولت و يك رژيم دروغگو و مزوّر معرفى شده[كه] وعده ميدهد، عمل نميكند. لذاست كه اعتقاد مردم به اين دولتها - هم به اين رئيسجمهور فعلى آمريكا، هم به رئيسجمهور قبلى آمريكا - [در] نظرسنجىهايى كه از مردم كردند، در حدّ بسيار پايينى بود؛ نشان ميدهد كه مردم اينها را قبول ندارند.

 *و مسئلهى وحدت، وحدت ملّى، حفظ اتّحاد؛ اين جزو وظائف ما است. حضور نيروهاى تكفيرى كه امروز متأسّفانه در برخى از نقاط منطقه فعّالند، خطر بزرگشان اين نيست كه بىگناههان را ميكشند، آن هم جنايت است، بزرگ است؛ امّا خطر بزرگ اين است كه دو گروه شيعه و سنّى را نسبت به هم بدبين ميكنند؛ اين خيلى خطر بزرگى است؛ جلوى اين بدبينى را بايد بگيريم.

 *يك مسئله هم مسئلهى فرهنگ است؛ كه آقايان هم حالا معلوم شد كه نگرانى داريد، بنده هم نگرانم. مسئلهى فرهنگ، مسئلهى مهمّى است. اساس اين ايستادگى، اين حركت و در نهايت انشاءالله پيروزى، بر حفظ فرهنگ اسلامى و انقلابى است و تقويّت جناح فرهنگى مؤمن، تقويّت اين نهالهايى كه روييده است در عرصهى فرهنگ؛ بحمدالله جوانهاى مؤمنِ خوبى داريم در عرصهى فرهنگ و هنر؛ فعّاليّت كردند، كار كردند؛ حالا بعضى جوانند، بعضى دورهى جوانى را هم گذراندهاند؛ ما عامل فرهنگى كم نداريم. ما حتماً در مسئلهى فرهنگ[بايد توجّه كنيم]، دولت محترم هم بايد توجّه كند، ديگران هم توجّه كنند.

 * با مسائل فرهنگى شوخى نميشود كرد، بىملاحظگى نميشود كرد؛ اگر چنانچه يك رخنهى فرهنگى بهوجود آمد، مثل رخنههاى اقتصادى نيست كه بشود [آن را] جمع كرد، پول جمع كرد يا سبد كالا داد يا يارانهى نقدى داد؛ اينجورى نيست

 *واقعاً بايد قدر جوانان مؤمن و انقلابى را همه بدانند، همه؛ اين جوانان مؤمن و انقلابىاند كه روز خطر سينه سپر ميكنند، هشت سال جنگ تحميلى ميروند توى ميدان؛ اينها هستند. افرادى كه نسبت به اين جوانها با چشم بدبينى نگاه ميكنند يا مردم را بدبين ميكنند، خدمت نميكنند به كشور؛ به استقلال كشور، به پيشرفت كشور، به انقلاب اسلامى خدمت نميكنند. اين جوانها را بايد حفظ كرد، بايد از اينها قدردانى كرد، امروز هم بحمدالله كم نيستند و زيادند. [نبايد] با عناوين گوناگونى بخواهيم اين جوانهاى مؤمن را طَرد كنيم و منزوى كنيم؛ كه البتّه منزوى هم نميشوند؛ آن جوانهاى مؤمنِ پرانگيزه، با اين حرفها منزوى نميشوند اينها؛ لكن خب، ما بايد قدر اينها را بدانيم.

 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    چه نوع مطالبی رو از ما میخواهید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 145
  • کل نظرات : 30
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 9
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 65
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 246
  • بازدید ماه : 227
  • بازدید سال : 2,018
  • بازدید کلی : 36,306
  • کدهای اختصاصی